۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه

چگونه با سید حسن نصرالله فامیل شدیم ؟

( سید حسن نصرالله *** نواده روح الله )

ایرانیان همیشه افتخار آفرین بوده اند و از دیرباز در هر کجای جهان فرد دانشمند ، خردمند و فرزانه ای بوده یا خودش ایرانی بوده و یا نسبش به ایرانیان می رسیده است . از وزیران مشهور دربار عباسیان مثل برمکیان گرفته تا دانشمندانی مانند ابن مقفع و روحانیان درباری مثل امام محمد غزالی و ... .در دربار امپراطوران چین مانند سلسله ی هان که وزیران ایرانی داشته اند تا برخی پادشاهان تایلند و هندوستان . از شاخ افریقا تا ...
امروز هم به حول و قوه ی الهی ، برادران حزب الهی و روزنامه ی پر محتوای کیهان و شخص شخیص پیام فضلی نژاد و حاج حسین شریعتمداری ( معروف به حسین ششلول بند ، کارگردان و سناریو نویس نظام ، به ویژه فیلم نامه های قتل های زنجیره ای و حذف و سرکوب افراد و گروه های فعال سیاسی ، حذف فیزیکی و حذف سیاسی ) برادران بسیجی ، اعضای خیلی بسیار محترم دولت دهم و ... و پاسداران و سرداران و پاداران و کمرداران میان داران و ... و خلاصه کمک های غیبی و عینی و استکباری و ... و همه ی اینها تازه فهمیدیم که حسن آقا از خودمونه . یعنی نه این که ایشان را از خودمان ندانیم ، نه . اما تا حالا فکر می کردیم ایشان فقط برادر ارزی است ( یعنی فقط برای گرفتن و چپاول دلارها و ارزهای نقتی برادر ماست ) ، ولی تازه فهمیدیم ایشان برادر غرضی است ( یعنی از روی غرض برادر ما شده است و دلیل داشته و بی علت نبوده است ) و این چند سال هم مردم ما بی خود و بی جهت نگران پول های نفت و غیر نفت و خیلی کمک های دیگر مثل آدامس بادکنکی و ترقه و فشفشه و اینها بودند ، که برای لبنان فرستاده می شد . نگو لبنان از خودمان بوده ، یعنی اصلاً مال ما بوده ، مال ایران بوده ولی ما نمی دانستیم . خبر نداشتیم که با یک سیاست پسامدرن و خیلی بسیار پیش رفته بدون هیچ خون ریزی و بدون این که کسی خون دماغ بشود و بدون این که بجنگیم ، توانسته ایم لبنان را ضمیمه ی خاک ایران کنیم . کشوری که چند تا مملکت آن طرف تر از خاک ایران است . حتی کوروش و داریوش و خسرو پرویز هم نتوانستند چنین کار بزرگی را انجام دهند . اما چگونه این اتفاق افتاد ؟ عرض می کنم :
بر اساس افشاگری هایی که برادران و اخوی ها و داداش ها و آبجی ها و خواهران و مادران و ... در نماز جمعه چهاردهم خرداد انجام دادند ، مردم از خواب غفلت بیدار شدند و تازه فهمیدند سال ها پیش ، زمانی که سید احمد خمینی فرزند برومند روح الله در لبنان اقامت داشته است از بهر خالی نبودن عریضه و شاید هم از روی غریزه ( شاید با توصیه ی پدر گرامی ، نمی دانیم ) با خانمی ازدواج می کند ، البته هنوز دایم یا موقتش معلوم نیست ( که خیلی هم مهم است ، اهمیت اش را بعد عرض می کنم ) به محض وصول خبر موثق از منابع و خبرسازان خیلی بسیار موثق که خودشان سند هستند مانند برادر شریعتمداری مدیر « کیهان » و بنگاه های خبرسازی « فارس » یا « رجا نیوز » یا « مهر » و ... اینها به اطلاع شما امت شهید پرست خواهد رسید .
به هر حال ، حاصل این ازدواج ( نکاح یا متعه ) یک فرزند پسر است به نام سید حسن ( عجیب است که هر دو پسرش را حسن نامیده ، چرا ؟ خودش می داند . شاید به این نام خیلی علاقه داشته است ) . زمانی که سید حسن به سن رشد می رسد او را به قم آورده تا در حوزه ی علمیه به تحصیل مشغول شود و تحت نظر خود ایشان بزرگ شود و آموزش های لازم را فرا گیرد ( داستان جومونگ که یادتان نرفته ) . سپس او را به لبنان می فرستند تا انقلاب را به لبنان صادر کرده و شعبه ی حزب الله را در لبنان راه اندازی کند . زمانی که به قدرت کافی رسید و توانست فدرت را در لبنان در دست گیرد لبنان را به ایران وصل کند .
ببینید ، به این می گویند سیاست ، به این می گویند سیاست مدار . حتی چرچیل هم چنین سیاستی نداشت ( استالین که باید بره جلو بوق بزنه ) . چنگیز و هیتلر هم نتوانستند به این راحتی سرزمینی را اشغال کرده و به خاک خود ملحق کنند .
به این دلیل بود که برادران و داداش ها و آبجی ها و ... فریاد کشیدند : « سید حسن نصرالله *** نواده ی روح الله » مثل همیشه « ما مو می دیدیم و آنها پیچش مو »
و باز هم مثل همیشه چون فقط آنها حق شفاف سازی دارند ، این بار هم شفاف سازی کرده و ملتی را شاد کردند .
اما من مدتی است فکری ام ! از آن جایی که من به طور کلی آدم بدبینی هستم و به همه چیز و همه کس شک دارم . بعد از این که مستی و شور و شوق نماز جمعه و این افشاگری از سرم پرید ، چند تا پرسش برایم بدون پاسخ ماند و از آن روز تا حالا عذابم می دهد .
1 - اول این که نکند این آقای سید حسن به خاطر عقده های کودکی و نوجوانی و این که در محرومیت بزرگ شده است و تا حال مجبور به پنهان کردن نام پدر خویش بوده است ، به سرش بزند و بخواهد ایران را به لبنان وصل کند . چون می دانیم که مادرش لبنانی بوده است و همان طور که به زبان مادری بیشتر دل بستگی دارد ، به سرزمین مادری هم بیشتر وابسته باشد تا سرزمین پدری .
2 - دوم این که هنوز ما نفهمیدیم این کار بزرگ و امر خطیر ازدواج را سید احمد انجام داده یا سید مصطفی و یا پدر بزرگوارشان ؟ یا ممکن است یکی از دخترانشان را در لبنان به فردی به نام نصرالله شوهر داده باشند . امیدواریم این مسئله ی بسیار مهم نیز هرچه زودتر روشن شود تا ما از نگرانی در بیاییم .
3 - اما پرسش سوم دایم یا موقت بودن این ازدواج است . چرا که متعه یا صیغه و عقد موقت قوانینش با نکاح و ازدواج دایم تفاوت های بسیاری دارد که علما و فضلا و مجتهدین و مراجع دینی به خوبی می دانند . به همین دلیل هم آنها باید هر چه زودتر تکلیف را مشخص کنند . زیرا یکی از قوانین ازدواج موقت یا همان صیغه این است که فرزند از پدر هیچ ارثی نمی برد و حقوق و تعهدات فرزند و پدر نسبت به یکدیگر با ازدواج دایم متفاوت است . پس این نگرانی وجود دارد که در ملحق شدن دو کشور به یکدیگر مشکلاتی به وجود آید و این سیاست حساب شده و دقیق نتیجه ی معکوس دهد و موجب اختلاف ها و درگیری هایی میان ایران و لبنان شود .
البته من پرسش های بی شمار دیگری هم در ذهنم می گذرد ، اما نمی توانم آنها را در اینجا مطرح کنم . از طرفی چون از نظر نظام جمهوری اسلامی من ذهن پریشان و بیماری دارم و همیشه حقایقی را که دولت می گوید دروغ می پندارم و بهشتی را هم که جمهوری اسلامی برایمان ساخته است نمی توانم ببینم و این که این نظام هیچ گاه دروغ نمی گوید ، پس حتماً اشکال از من است . پس بهتر است بقیه ی پرسش هایم را در ذهن مغشوش خودم نگه دارم و فکر شما را هم خراب نکنم . شما هم زیاد به حرف های من توجه نکنید و بدانید همیشه حق با زور است و داروین درست می گفت و قوانین داروین در این سی سال در ایران اثبات شد ، چون قانون جنگل در اینجا حاکم است.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر