۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

ساواک و وزارت اطلاعات حافظان تاج و تخت

روزگاری درایران«ساواک» از مخوف‌ترین و ترسناک‌ترین نام‌هایی بود که لرزه بر اندام هرانسانی می‌انداخت و آوازه خشونت و قدرت همه‌گیرش چنان بر اندیشه‌ی ایرانیان سایه انداخته بود که گاهی تشخیص واقعیت از افسانه درباره‌اش سخت بود. برخی از پدرانمان به یاد دارند، روزهایی را که ترس مامور سازمان امنیت یا همان ساواکی بودن نزدیکترین اعضای خانواده‌شان نیز آن‌ها را رها نمی‌کرد. گاهی در گستردگی دامنه‌ی قدرت ونفوذ آن آن‌قدر زیاده‌روی می‌شد، که ماجرا شکل طنز به خود می‌گرفت. نمونه‌اش این شایعه بود که می‌گفتند ایجاد تیم‌های فوتبال تاج و پرسپولیس به دستور ساواک و به فرمان سرویس اطلاعاتی انگلیس انجام شده است، تا میان مردم اختلاف ایجاد شود و کسی از حکومت شاه انتقاد نکند.
«سازمان‌ امنیت ‌و ‌اطلاعات‌ کشور» که به اختصار «ساواک» خوانده می‌شد، در میانه‌های دهه ۱۳۳۰ شمسی و با هم‌کاری مشترک «موساد» و «سیا» در ایران شکل گرفت و هدف از آن تاسیس یک نیروی پلیس مخفی شبیه الگو‌های غربی‌اش در ایران بود. بخشی از اولین آیین‌نامه‌ی ساواک به این شرح بوده است.
ماده ۱: برای حفظ امنیت کشور و جلوگیری از هرگونه توطئه که مضر به مصالح عمومی است، سازمانی به نام اطلاعات و امنیت‌ کشور وابسته به نخست‌وزیری تشکیل می‌شود و رییس سازمان سمت معاون نخست‌وزیر را داشته و به فرمان اعلی‌حضرت همایون شاهنشاهی منصوب خواهد شد.

ماده ۲: سازمان اطلاعات و امنیت کشور دارای وظایف زیر است :
الف): تحصیل و جمع‌آوری اطلاعات لازم برای حفظ امنیت کشور
ب): تعقیب اعمالی که متضمن قسمتی از اقسام جاسوسی است، عملیات عناصری که بر ضد استقلال و تمامیت کشور و به نفع اجنبی اقدام کنند.
ج): جلوگیری از فعالیت جمعیت‌هایی که تشکیل و اداره‌کردن آن غیر‌قانونی اعلام شده و یا شود، و هم‌چنین ممانعت از تشکیل جمعیت‌هایی که مرام و روحیه‌ی آن‌ها مخالف قانون اساسی است.
د): جلوگیری از توطئه و اسباب‌چینی علیه امنیت کشور.
ه): بازرسی و کشف و تحقیقات نسبت به بزه‌های زیر:
۱- بزه‌های منظور در قانون مجازات مقدمین بر علیه استقلال امنیت مملکت مصوب ۲۲ خرداد ۱۳۱۰
۲- جنحه و جنایاتی که در فصل‌اول باب‌دوم قانون کیفر عمومی مصوب دی ماه ۱۳۰۴ پیش‌بینی شده‌ است.

نخستین رییس این سازمان، «تیمور‌ بختیار» بود که در سال ۱۳۴۰ به دلیل احساس خطر شاه، در اقدام وی به کودتا از کار برکنار شد و به یکی از مخالفان رژیم تبدیل گشت. بختیار ابتدا به آمریکا رفت و سپس در عراق ساکن شد. وی بعدها در سال ۱۳۴۹ با دستور مستقیم شاه و به دست یکی از ماموران ساواک در عراق به قتل رسید. ساواک که کار خود را از مبارزه با سران و اعضای حزب‌توده آغاز کرده بود، کم‌کم زمینه‌ی برخوردهایش را به دیگر گروه‌های مخالف و روشن‌فکران، دانش‌جویان و هنرمندان گسترش داد. در واقع از سال ۱۳۴۲ به بعد بود که شاه به سازمان‌های امنیتی خویش از جمله ساواک توسعه بخشید، به‌طوری‌ که این سازمان در آن سال از ۵۳۰۰ مامور تمام‌وقت و تعداد بسیار اما نامعلومی از خبرچینان پاره‌وقت تشکیل می‌شد.
«سرلشکر ‌حسین‌ پاکروان» دومین رییس ساواک در سال‌های 1340 تا 1344 بود. او یکی از کسانی بود که پس از دستگیری «روح‌اله ‌خمینی» و با هم‌راهی برخی روحانیون بلندپایه هم‌چون «آیت‌اله‌ شریعت‌مداری»، طرح ارتقای مقام آقای خمینی به آیت‌الهی را پیاده کردند، تا از اعدام او جلوگیری شود، چرا که پاکروان فکر می‌کرد اعدام روح‌اله ‌خمینی به نفع امنیت کشور نیست. او در روز ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ در زندان قصر تهران به اتهام خیانت و مفسد فی‌الارض بودن و با تایید حکم از سوی آیت‌اله‌ خمینی تیرباران شد.

«ارتشبد‌ نعمت‌اله‌ نصیری» سومین رییس سازمان‌ امنیت ‌و اطلاعات‌ کشور، ساواک در زمان پادشاهی محمدرضا‌ پهلوی بود. نصیری بیش از ۱۳ سال ریاست سازمان ساواک را تا آخرین ماه‌های حکومت پهلوی بر عهده داشت. وی به‌طور مستقیم با شخص شاه در ارتباط بود. عمل‌کرد وی از جمله ایجاد فضای رعب‌آور امنیتی در کشور‌، دستگیری و شکنجه‌ی شدید هزاران نفر در سراسر ایران و برخورد آهنین ساواک را یکی از دلایل انقلاب ۵۷ دانسته‌اند. در شهریور ۱۳۵۷، پس از برقراری حکومت نظامی در تهران و تغییر کابینه‌ی دولت، کابینه‌ی شریف‌امامی به شاه پیشنهاداتی داد که با اجرای آن‌ها می‌توان جلوی پیش‌رفت انقلاب را گرفت. در این طرح آزادی شماری از روحانیون و اپوزیسیون و برکناری و مجازات برخی از فرماندهان و شکنجه‌گران ساواک بخشی از تدابیر پیش‌گیرانه بود. در راستای اجرای این اصلاحات، نصیری هنگامی که سفیر ایران در پاکستان بود، به تهران احضار و به زندان اوین روانه شد. وی پس از انقلاب و به حکم آیت‌اله‌خمینی، بر پشت‌بام مدرسه رفاه اعدام شد.
آخرین فرمانده ساواک، «سپهبد ناصر مقدم» در اواسط خرداد ماه ۱۳۵۷ به جای نعمت‌اله‌ نصیری به ریاست ساواک منصوب شد. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر و تحویل دادگاه‌ انقلاب‌اسلامی شد و جزو اولین گروه از مقامات نظام پیشین بود که محکوم به اعدام شد و حکم اعدام وی در بامداد ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ به اجرا درآمد. بسیاری معتقدند که نقش اولیه‌ی ساواک در تهیه، طبقه‌بندی و نتیجه‌گیری از اطلاعات و شرایط موجود، کم‌کم به تحویل مستقیم اطلاعات و گزارش‌ها به شخص محمدرضا پهلوی کاهش یافت و وظیفه‌ی این سازمان از نهادی اطلاعاتی به یک خبرچین و شکنجه‌گر ساده تقلیل یافت.
پس از پیروزی انقلاب اظهار‌نظرها درباره‌ی ساواک و اعمالی که به آن نسبت داده می‌شد تا اندازه‌ی زیادی تحت‌تاثیر فضای انقلابی آن دوره بود و هیچ‌گاه ثابت نشد. واقعیت این است که سازمان امنیت هیچ نقشی در مرگ افرادی مانند غلام‌رضا ‌تختی، علی‌ شریعتی و جلال‌آل‌احمد نداشت. از سوی دیگر بسیاری از فرماندهان این سازمان، تصویری که به‌وسیله‌ی رهبران انقلاب از ساواک ساخته شده است، را قبول ندارند، و وجود این سازمان و نقش آن را در تامین امنیت ملی کشور از یک‌سو و مقابله با نفوذ شوروی سابق در ایران و پیش‌گیری از تهدیدات بالقوه‌ی همسایگان هم‌چون عراق را از سویی دیگر مثبت ارزیابی می‌کنند. بسیاری دیگر از طرف‌داران رژیم سلطنتی بر این باورند، که در میزان شکنجه‌ها، ترورها و اعدام‌هایی که به‌وسیله‌ی ساواک صورت گرفته بزرگ‌نمایی شده است و شخص شاه و فرماندهان رده بالای آن از بسیاری از جنایات صورت گرفته در زندان‌های این سازمان بی‌اطلاع بوده‌اند. البته این ادعاها از سوی مخالفان رژیم پهلوی نیز بی‌پاسخ نمانده‌اند.
چیزی که نباید فراموش شود این است که پس از گذشت یکی دو سال از انقلاب‌اسلامی، بنیان‌گذاران آن، وزارت‌خانه‌ای را بنا کردند، که در عمل کار ساواک را انجام می‌داد و در بسیاری از موراد برخوردهای خشن‌تری را به کار می‌بست. بعدها مشخص شد که عدم اعدام و نگه‌داری تعدادی از فرماندهان ساواک هم‌چون «حسین ‌فردوست» برای آموزش و ایجاد «وزارت‌ اطلاعات‌ جمهوری اسلامی» بوده است. در واقع دور دیگری از کنترل، سانسور، دستگیری و سرکوب مخالفان آغاز گشت، که معلوم نیست که پایانش به آغاز چه چیز دیگری خواهد انجامید.

منابع:
ایرج‌ پزشک‌زاد، «مروری‌در‌واقعه ۱۵‌خرداد‌۱۳۴۲» ،چاپ سوم
حسین‌ فردوست، «ظهور‌ و‌ سقوط‌ سلطنت‌ پهلوی»، ج ۲، جستارهایی از تاریخ معاصر
صادق ‌خلخالی، انقلاب اسلامی و توطئه گروهک‌ها، «خاطرات آیت‌اله خلخالی»
«خاطرات تاج‌الملوک»، همسر رضاشاه
«همه‌مردان‌شاه»، استفن کینزر
پژوهش‌های بنیاد «برومند»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر