۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه

سفرنامه قم ولی فقیه

شهر قم چراغان شد، تا رود به مهمانی
شاه و قبلۀ عالم، سیّد خراسانی
طیّ حرکتی خودجوش، خون به جویها جاری
زیر تیغ سالوسان، برّه های قربانی
عدّه ای پی ماشین، در گناه بی لذ ّت
شیشه ها و در بوسند، درطواف نادانی
دست رشوه ای در جیب، تا خرد هزاران گوش
یک بلند گو دارد، می کند سخنرانی
حملۀ پیامک ها، بر روان مردم شهر
تا به رهبری پوشند، جامه های سلطانی
گرتو را نصیبی از، تابش ولایت بود
لازمت نمی آمد، این همه چراغانی
شاعران درباری، خون به شعر می شویند
هر یکی پی صله ای، در صف غزلخوانی
بر لب مراجع هم، قفل عافیت پیدا
پرچم تقیّه بدست، آه از این مسلمانی
همّت مضاعف پول، حملۀ دمادم تیغ
اینچنین ولایت جور، برتو باد ارزانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر