۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

شبکه‌های شخصی و هماهنگی‌های خود انگیخته

ماه اکتبر و اولین هفته ماه نوامبر برای ساکنان آلمان شرقیِ سابق یادآور تحولات بی سابقه ای است که منجر به سقوط دیوار برلین و فروپاشی رژیم جمهوری دموکراتیک آلمان شد. سلسله تظاهرات هایی که بدون سازمان دهی با مشارکت تعداد گسترده ای از شهروندان آلمان شرقی سابق به شکل مسالمت آمیز شکل گرفت و در نهایت منجر به سقوط نظام اقتدارگرای کمونیستی ای شد که با قدرت تمام هر حرکت انتقادی ای را سرکوب می کرد. مرور وقایع آن دوران و پدیده «تظاهرات دوشنبه های لایپزیگ»، برای ما ایرانیان نیز از جهاتی تداعی کننده رویدادهای یکسال و نیم گذشته در تهران و برخی شهرهای بزرگ ایران است. تظاهرات تقویمی ای که با کمترین نقش سازمان های سیاسی و رهبری شکل می گرفت یا حداقل ساماندهی و برنامه ریزی آن ها برای بسیاری از مشارکت کنندگان و ناظران ناروشن بود. تظاهرات میلیونی که در یک ساختار غیردموکراتیک و درفضای سرکوب با خواست تغییر مناسبات غیردموکراتیک با دوری از خشونت شکل گرفت. از این رو شاید پرداختن به آن تجربه موفق ظاهرا مشابه در آلمان شرقی برای جنبش سبز دستاوردهای مثبتی به همراه داشته باشد و زاویه هایی ناروشن از سیر تحولات جنبش سبز را روشن کند.
در حوزه آکادمیک نیز می توان تظاهرت سال 1989 آلمان شرقی را سرآغاز تغییرات ژرفی در نگاه به کنش های جمعی و جنبش های اجتماعی تحت نظام های غیردموکراتیک دانست. پدیده ای که نظریه های پیشین که بیشتر بر مبنای اصالت دادن بر سازمان های سیاسی و شبکه های رسمی بنا شده بودند را بی اعتبار کرد. با وقوع تظاهرات های چند صد هزار نفری لایپزیگ تحت نظامی که امکان ظهور و بروز هیچ سازمان سیاسی ای نبود شاخه ای نوین در تحلیل کنش های جمعی در فقدان شبکه های رسمی و سازمان های سیاسی پدید آمد. در ایران و در میان نخبگان بنا بر سنت استفاده از نظریه های وارداتی بدون توجه به زمینه اجتماعی ـ سیاسی و تاریخی، سالیان دراز جنبش های اجتماعی برمبنای نظریاتی تحلیل می شدند که نقش سازمان های سیاسی در پدید آمدن و رشد و افول آنها پر رنگ در نظر گرفته می شد. نظریه هایی که پایگاهی غربی داشتند ولی در جوامع غیرغربی با فقر سنت مشارکت، عدم جریان آزادانه اطلاعات و سرکوب نیروهای منتقد بکار برده می شد. شاید از این جهت بود که در ماه هایی که تظاهرات تقویمی در ایران جریان داشت یکی از پرسش های عمده پیرامون رهبری و سازماندهی جنبش سبز طرح می شد. از این جهت نیز ذکر نظریه هایی که رویداد اکتبر 1989 را توضیح می دهند می تواند برای تحلیل وقایع اخیر ایران مفید باشد.
از این رو برآن شدم در این نوشته به یکی از مهم‌ترین نظریه ها در توضیح تظاهرات 1989 آلمان شرقی سابق و یکی از معتبرترین و گسترده ترین پژوهش ها در این حوزه بپردازم.
کارل دیتر اوپ، استاد جامعه شناسی دانشگاه لایپزیک آلمان و واشنگتن آمریکا، یکی از پیشگامان تحقیق در خصوص کنش جمعیِ فراگیر پیش گفته در سال 1989 است [1]. اوپ از یک سال پس از سقوط آلمان شرقی و تظاهرات گسترده ای که منجر به سقوط جمهوری دموکراتیک آلمان شد، مشغول گردآوری داده‌ها و تحقیق در خصوص اعتراض های سیاسی آن دوران شد. اوپ حاصل یافته‌های خود و همکارانش در خصوص اعتراض‌های سال 1989 آلمان شرقی را در سال 1993 طی مقاله‌ای در نشریه انجمن جامعه‌شناسی آمریکا [2] همراه با کریستین گرن به نشر رساند. نوشته زیر ترجمه و تلخیصی از این مقاله است.

گروه‌های مخالف، شبکه‌های شخصی و هماهنگی‌های خودانگیخته: انقلاب 1989 آلمان شرقی [3]
همانطور که از نام مقاله بر می آید نویسنده در این نوشته بر نقش گروه ها و شبکه های شخصی در تظاهرات هایی مابین می تا اکتبر 1989 متمرکز شده است که زمینه فرونشاندن رژیم آلمان شرقی سابق را مهیا کرد. کار قابل توجه اوپ و گرن در این تحقیق خارج شدن از تئوری ها و تحلیل هایی است که پیش از آن عموما برای جوامع دموکراتیک غربی کاربرد داشتند و تفاوت های این جوامع را با جوامعی که حکومتگران خودکامه دارند نادیده می گرفتند. اوپ و گرن نوشته خود را اینگونه آغاز می‌کنند: «شبکه های اجتماعی اهمیت کانونی در تحلیل جنبش های اجتماعی و اعتراض های سیاسی دارند. این شبکه ها در وهله اول گروه های اجتماعی و سازمان ها هستند و در وهله بعد شبکه های شخصی که به بسیج شهروندان برای اعتراض ها ارتباط دارند. تحقیقات عملی، و بیشتر نظریه ها، اجتماع های دموکراتیک غربی را فرض می گیرند. جوامعی که در آن ها فرصت های گسترده ای برای شکل گیری گروه ها، بسیج اعضای جدید یا شبکه های شخصی و هماهنگی با دیگر گروه ها فراهم است. در نتیجه در این جوامع ارتباطات در راستای انتقاد از حکومت یا سیستم سیاسی، بدون ترس از سرکوبی صورت می گیرد و قدرت سیاسی به راحتی جابجا می شود.
این شرایط در نظام های خودکامه مهیا نیست. اقدام به تاسیس شبکه های مخالف از سوی حاکمیت جلوگیری و به شدت مجازات می شود. ابراز عقاید انتقادی در میان دوستان و آشنایان نیز همراه با خطر است. و بسیج سیاسی، تحت ترس از سرکوب شدید دشوار است و ظهور اعتراض به راحتی میسر نیست. اما علیرغم این باز هم اعتراض های گسترده و انقلاب های تغییردهنده در جوامع خودکامه رخ می دهند. شورش بدون خشونت سال 1989 در جمهوری دموکراتیک آلمانِ پیشین مثال شناخته شده آن است.” نویسندگان با در نظر گرفتن این تفاوت عمده جوامع غربی دموکراتیک و جوامع غیر دموکراتیک، در جهت توضیح این پدیده، یک مدل به شیوه مدل قایقی کلمن[4] طراحی می کنند. در سطح خرد[5] این مدل، مجموعه گسترده ای از انگیزه های فردی قرار دارد که در تصمیم گیری برای شرکت یا عدم شرکت در تظاهرات موثر هستند و در سطح کلان[6] زمینه های اجتماعی و سیاسیِ تغییر آن انگیزه ها مشاهده و بررسی می شود. اوپ بر اساس این مدل و یافته های پیمایشی خود ادعا می کند همراه شدن برخی رخدادهای سیاسی و تغییرات اجتماعی با بوجود آمدن مکانیزمی هماهنگ کننده، تظاهرات گسترده سال 1989 را پدید آورده است.
اوپ و گرن بر اساس مدل خود فرضیه هایی را طرح می کنند درخصوص تاثیر زمینه های اجتماعی و سیاسی بر انگیزه شرکت در تظاهرات ها و به تبع آن تاثیر بر تصمیم گیری افراد که منجر به تظاهرات های گسترده فوق الذکر شد. این محققان، این فرضیه ها را با تحلیل و آزمون نتایج مصاحبه های 1300 نفر از شرکت کنندگان در تظاهرات ها بدست آورده اند.
بر اساس این یافته ها، بطور کلی انگیزه بالای دستیابی به نفع عمومی و شبکه های دوستان منتقد مهمترین متغیرهایی هستند که شرکت در تظاهرات ها را توضیح می دهند. البته انگیزه های اخلاقی و عضویت در گروه های مخالف هم برای شرکت در اعتراضات نقش داشته اند اما این اثرگذاری ها غیر مستقیم و محدود بوده است.
آن دو بر این باور هستند که با افزایش نارضایتی های سیاسی و افزایش درک از موثر بودن شخص در تحولات سیاسی، انگیزه های مثبت افزایش ناگهانی پیدا می کند. امری که با برخی رخدادهای سیاسی در جامعه آلمان شرقی به وقوع پیوست. پذیرش رفتار خشن دولت چین در میدان تیان آن من در ماه ژوئن 1989 از سوی حکومت آلمان شرقی، لیبرالیزاسیون سیاسی مجارستان و لهستان، موج مهاجرت ها به آلمان غربی از حوادث سیاسی بودند که بر انگیزه های مردم تاثیر فراوانی گذاشتند بر این رویدادها می توان دست آخر مهمترین حادثه یعنی بازدید گورباچف و جشن چهلمین سال جمهوری دموکراتیک آلمان در 7 اکتبر 1989 را افزود که درحالی صورت گرفت که برپایی جشن ستایشگرانه سوسیالیسم، از سوی بسیاری از شهروندان مضحک دانسته می شدو نشان از عدم توجه رژیم به همه گیری اعتراض ها و فرار شهروندان از کشور داشت.
گروه های غیر رسمی دوستان که در آن ها انتقادات مطرح می شد هم «زمینه های اجتماعی» این افزایش انگیزه ها را فراهم کرده است. “انگیزه های شرکت در تظاهرات، در شبکه های شخصی و دوستان متمرکز شده بود. از این رو شبکه های شخصی مهمترین زمینه های بسیج شهروندان بودند.”
با افزایش ناگهانی انگیزه، تنها دو مانع بر سر راه اعتراضات همگانی ماند، یک هزینه بالایی که شرکت کنندگان پیش از اولین حضور برای این کنش جمعی متصور بودند و دیگر نحوه سازمان دهی.
در مقاله مزبور می خوانیم: “ما استدلال می کنیم که بطور کلی انگیزه مثبت برای اعتراض ها در سال 1989 بیشتر شد. شهروندان با یک وضع دشوار مواجه شدند: آنها میل شدیدی به درگیر شدن در کنش های مخالف حکومت داشتند ولی هزینه انجام آن بسیار بالا بود. یک راه امکان پذیر برای حل این مساله غامض، اجتماع کردن در یک مکان شناخته شده بود، تا رژیم به چنین اجتماعی که مبین ناراضیتی مردم و تاثیر اصلاحات سیاسی بود کرنش کند. هزینه شرکت در چنین گردهم آیی ای کمتر از مشارکت های عیان تر چون کارکردن برای گروه های اپوزیسیون یا رای ندادن بود.” اما کِی و کجا یک تعداد قابل قبولی از مردم جمع می شوند؟ یک پیش بینی قابل انتظار عمومی که شهروندان در یک زمان و مکان مشترک دور هم جمع می شدند این مشکل را حل کرد. در لایپزیگ، مراسم مذهبی روز دوشنبه. پیوستن نمازگزاران روز دوشنبه به تظاهرات ها هزینه بسیار کمتری نسبت به کنش های اعتراضی دیگر چون عضویت در یک گروه مخالف داشت. تظاهر کنندگان همواره این توجیه را در ذهن داشتند که در صورت دستگیری یا مواجهه با پلیس امنیتی خواهند گفت چون هر هفته برای نماز آمده اند. بنابراین کاهش یافتن نسبت هزینه به فایده موجب شد که شهروندان از احتمال سرکوب صرفنظر کنند و حضور بیشتری در تظاهرات ها داشته باشند.
یافته ها نقش اندک گروه های اپوزیسیون در بسیج تظاهر کنندگان را نشان داده است. تنها 13 درصد اعضای گروه های سیاسی مخالف در تلاش برای بسیج مردم شرکت می کردند. به رغم آگاهی نسبی شهروندان آلمان شرقی سابق از گروه های مخالف از طریق رسانه های غربی، آن ها جدی گرفته نمی شدند. اوپ و همکارانش در مجموع هیچ مدرکی نیافتند که نشان دهد گروه های اپوزیسیون مستقیم یا غیرمستقیم در شکل دادن به انگیزه های شرکت کنندگان در تظاهرات ها کمک کرده باشند. بعلاوه مدرکی هم وجود ندارد که یک گروه تظاهرات ها را برنامه ریزی کرده باشد. پرسش مطرح شده این است که اگر هیچ گروه سیاسی مخالفی در برنامه ریزی و سازماندهی این تظاهرات نقش نداشته اند پس چگونه بسیج سیاسی پدید آمده است و چگونه هماهنگی های لازم برای حضور افراد در مکان و زمانی معین صورت می گرفته است؟ اوپ و گرن با ارائه یک مدل هماهنگی خودانگیخته (خودبخودی)[7] توضیح می دهند چگونه شهروندان ناراضی که انگیزه بالایی برای اعتراض سیاسی داشتند در زمان و جای مشخصی همدیگر را ملاقات کردند.
ساکنین لایپزیگ می دانستند که هر دوشنبه بین ساعت 5 تا 6 بعداز ظهر، مراسم مذهبی صلح و نماز دوشنبه ها در کلیسای نیکولای در نزدیکی میدان کارل مارکس برگزار می شده است. این مراسم از سال 1982 به عنوان تالارهای گفتگو آغاز بکار کرده بودند. بین سال های 1982 تا 1989 حدود 10 تا 1000 نفر در آن مراسم شرکت داشتند. اولین مواجهه پلیس در 7 و 8 می 1989 و بعد از انتخابات محلی بود. بعد از آن پلیس امنیتی در این برنامه ها شرکت داشت. پلیس در 4 سپتامبر که 1200 نفر در مراسم شرکت داشتند جلوی شرکت کنندگان را گرفت. در آن تاریخ برای اولین بار تظاهر کنندگان به جای شعار «ما می خواهیم برویم» شعار «ما می مانیم» سر دادند. پلیس آن ها را تهدید کرد که در گردهمایی بعدی با آن ها مقابله خواهد کرد اما نکرد. اولین تجربه تظاهرات پس از مراسم مذهبی را لایپزیگ در 25 سپتامبر 1989 داشت. در 2 اکتبر 1989 یک کلیسای دیگر نیز مراسم مذهبی صلح را برگزار کرد و در 9 اکتبر دو کلیسای دیگر به این مراسم ملحق شدند.[8]
بیشتر مردمی که در این نمازهای صلح شرکت می کردند در میدان کارل مارکس و پس از ترک کلیسا در حدود ساعت 6 با یکدیگر برخورد می کردند. مراسم مذهبی صلح آن چیزی را تهیه کرد که انگیزه نهادی[9] بر آن نام می گذاریم. برنامه دوشنبه یک رخداد متناوبی بود که انگیزه ای برای گردهم آیی مردمی فراهم می کرد که می دانستند دیگران هم در یک زمان معین و در جای مشخص حضور پیدا خواهند کرد. مراسم مذهبی دوشنبه ها همراه تظاهرات، اعتراض ها را در دیگر شهرهای آلمان شرقی نیز پدید آورد.
بدین ترتیب مدل اوپ و یافته های آنان نشان از آن دارد که از یک سو تحولات سیاسی و از سوی دیگر زمینه های اجتماعی موجب شد که انگیزه برای دست یابی به نفع عمومی که همان نظامی دموکراتیک بوده است از طریق مشارکت در کنش جمعی در میان افراد شدت بگیرد. انگیزه نفع عمومی و انگیزه اخلاقی و اجتماعی که از سوی شبکه های شخصی با تعداد بسیاری افراد منتقد تقویت می شدند زمانی افراد را توجیه به مشارکت کردند که مکانیزمی سبب شد تا هزینه های مشارکت کاهش پیدا کند. این مکانیزم هماهنگی خودبخودی همان آگاهی از تجمع در زمان های تقویمی یعنی دوشنبه هاست.
این یافته ها و نظریه طرح شده به ما نشان می دهد که چگونه شکل گیری تظاهرات های خودسامان با کمترین نقش سازماندهی در نبود سازمان ها و گروه های سیاسی امکان پذیر است. و بعلاوه تاکیدی دارد بر نقش شبکه های غیررسمی در افزایش انگیزه های مشارکت در ساختارهای غیردموکراتیک که سازمان های سیاسی امکان تشکل یابی و نقش آفرینی در بسیج مردم را دارا نیستند.
و بالاخره شاید ذکر این نکته نیز قابل توجه باشد که اوپ و گرن در پایان مقاله شان پرسش چرایی ادامه اعتراضات اکتبر 1989 به شکل غیرخشونت آمیز را طرح ­کرده و بر پایه چارچوب تحلیلی و یافته های خود 3 پاسخ برای آن برمی شمارند: 1) به خشونت به مثابه امری زیانبار برای موفقیت جنبش نگریسته می شد. 2) خشونت به دلایل اخلاقی اجتناب و منع می شد. 3) موقعیتی وجود داشت که ضد خشونت بود. مانند شعارهای «نه خشونت» که سر داده می شد و حفاظت عمومی که از خسارت وارد شدن به ساختمان های رسمی جلوگیری می کرد.
———————

پانویس‌ها:
[1] از کارل دیتر اوپ تاکنون بیش از 25 کتاب به زبان آلمانی و 6 کتاب به زبان انگلیسی و بیش از 140 مقاله علمی در نشریات تخصصی جامعه شناسی منتشر شده است. به تازگی از او کتابی با مشخصات زیر به چاپ رسیده است که بر تئوری های رایج اعتراضات سیاسی متمرکز است. اوپ در این کتاب تنها به معرفی و توضیح تئوری هایی چون نظریه منطق کنش های جمعی، دیدگاه بسیج منابع، تئوری ساختار فرصت های سیاسی و …، بسنده نکرده است بلکه به بیان ضعف ها و قوت هایشان نیز پرداخته و هر جا که توانسته پیشنهادها و اصلاحاتی بر آن تئوری ها افزوده است.
Opp, K. D. (2009). Theories of political protest and social movements: A multidisciplinary introduction, critique, and synthesis. New York, NY: Routledge.
[2] – American Sociological Association (ASA)
[3]- Karl-Dieter Opp and Christiane Gern, Dissident Groups, Personal Networks, and Spontaneous Cooperation: The East German Revolution of 1989, American Sociological Review 1993, vol. 58, pp. 659-680.
[4] – Coleman-boat
[5] – micro-level
[6] – macro-level
[7] – spontaneous cooperation
[8] تقریب رسمی از شرکت کنندگان در تظاهرات ماه اکتبر لایپزیگ یکصد و پنج هزار نفر یعنی تقریبا 24درصد از جمعیت چهارصد و چهل هزارنفری آن زمان لایپزیک است.
[9] – institutional incentives

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر