۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

ترک و آذری را با هم برابر نکنيم

تعدادی سایت و وبلاگ با شعارهای پان ترکیسم فعال شده اند و با این که ادعا می کنند تجزیه طلب و پان ترکیسم نیستند ولی شعارها مطالب و نوشته هایشان همه بیانگر اهداف پان تر کیسم است. شوربختانه عده ای از هم میهنان آذری ما نیز به دلیل نداشتن آگاهی فریب این شعار ها را می خورند. امیدوارم این نوشتار بتواند ذهن افراد بی خرد که می خواهند میهن آریایی را به شیر بی یال و دم واشکم تبدیل کنند آگاه سازد. هم میهنان عزیز آذری باید بدانند ترک نیستند و از نژاد آریا و نسل بابک خرم دین هستند.
بر همگان روشن است كه ميان واژه و تيره ي آذري و ترك تفاوت فراوان است.
نخست امروزه تركها را از دودمانِ تيره ی مغولان ميدانند. در صورتي كه آذريها را هم تاريخ نگاران پيشين(بويژه هردوت) و هم تاريخ دانان كنوني از تيره ماد كوچك ميدانند.
دو اينكه به گونه 100% تابت شده كه مادها يكي از تيره هاي آريايي هستند. هر چند كه چند بي خرد پان ترك با ادعاي اينكه مادها آريايي نيستند لبخند را به روي لب هاي همگان آورده اند.
سه اينكه هر كس به آسانی ميتواند دريابد كه هم ميهنان آذری ما از ديدگاه ريخت و چهره بيشتر همسانی با ايرانيان دارند و يا با تنگ چشمان آسيای ميانه و مغولان.
چهارمين مورد آشكارترين مورد ميباشد. همين نام آذربايجان هست. آيا اين نام هم يك نام تركی هست؟؟؟
پنج اينكه در شاهنامه چندين بار نام آذرآبادگان آمده. پرسش اينجاست اگر آذرآبادگانی وجود نداشته پس ديدگاه فردوسي كجای ايران بوده؟ من تنها يكی از نمونه ها را مي آورم:
همی تاز تا آذرآبادگان *** ديار دليران و آزادگان
اين بيت در بخش پادشاهی يزدگرد هست. جايی كه يزدگرد از همه بخشهای ايران زمين آغاز به گرآوری سپاه ميكند. كه يكي از آن بخشها آذرآبادگان است. نغز است اينکه در همين بخش و چند بيت پس از آن فردوسی سرراست ترکها را دشمن ايران ميداند.
انگار اين بزرگ مرد چنين روزهايي را پيش بيني ميكرده و اين ابيات را براي پند گيري ما آورده. جايي كه آذريها را همراه و بخشي از ايران و تركها را دشمن سوگند خورده ايران و ايراني ميداند.
آيا زوزه کشيدن و نمايش پرچم و نشان فاشيستی گرگ خاکستری در خور آذريها هست. آيا کسانی که برای زلزله بم جشن و پايکوبی راه انداختند آذري بودند و يا کسانی که فريب چنين محافلی را خورده اند و ديگر خودشون رو آذری نميدانند و ترک ميدانند؟
دوستان گرامي اين موارد همچنان دنباله دارد و پيش از اين نيز بارها در تارنماها و تارنگارهاي گوناگون گوشزد شده. و اين نوشتار كوتاه تنها براي هم ميهناني هست كه هم اكنون بر سر دوراهي قرار گرفته اند و هر دم ممكن است كه به دام گرگ صفتان و دد منشان پان ترك بيفتند.
خواهش من از هم ميهنان آذري اينه كه در اين باره ژرفتر بيانديشند. هم اكنون زمان آن رسيده كه همين آذريهاي ميهن پرست جنبشهايي را تشكيل دهند براي مبـارزه با اين محافل **** پان ترك. اکنون همان زمانی است که بايد يک بابک ديگر از جا برخيزد و جنبـش را آغاز کند با كساني كه آذري و ترك را در يك تراز قرار ميدهند.
و در پايان بخشی از چامه ی نظامی گنجوی که پان ترکها او را ترک ميدانند:
تُرکی صِفَت وَفای ما نيست // تُرکانِه سُخن سِزای ما نيست
آن کز نَسَبِ بُلَند زايد// او را سُخن بُلند بايد
به نِفرين تُرکان زَبان بَرگُشاد // که بی فِتنِه تُرکی زِ مادَر نَزاد
زِ چينی بِجُز چينِ اَبروُ مَخواه //ندارند پِيمان مردم نِگاه
سُخن راست گُفتند پيشينيان // که عَهد و وَفا نيست در چينيان
همه تَنگ چِشمی پَسنديده اند// فَراخی به چَشمِ کَسان ديده اند
خبر نی که مهر شما کين بُوَد// دل تُرکِ چين پُر خَمُ و چين بُوَد
اگر تُرکِ چينی وَفا داشتی // جهان زيرِ چين قَبا داشتی
هَمه عالم تَن است و ايران دِل // نيست گويندهِ زين سُخن خَجل
چونکه ايران دلِ زمين باشد//دل ز تَن به بود يقين باشد


برگرفته شده از تارنگار: تاریخ, جشنها و زبان پارسی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر