این متن به نقل از سایت آیتاله بروجردی است. و هیچگونه دخل و تصرفی نسبت به آن صورت نگرفته است:
«آلبرت انیشتین» در رسالهی پایانی عمر خود با عنوان: «دی ارکلرونگ»، یعنی: «بیانیه»، که در سال ۱۹۵۴ (۱۳۳۳خورشیدی) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشتهاست، اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح میدهد و آن را کاملترین و معقولترین دین میداند. این رساله در حقیقت همان نامهنگاری محرمانهی انیشتین با آیتاله بروجردی (فوت خورشیدی و ۱۹۶۱ میلادی) است که توسط مترجمهای برگزیدهی شاه ایران و بهصورت محرمانه صورت پذیرفته است.
انیشتین در این رساله نظریه «نسبیت» خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از «نهجالبلاغه» و بیش از همه «بحارالانوار» «علامهیمجلسی» (که از عربی به انگلیسی و … توسط حمیدرضا پهلوی (فوت ۱۳۷۱ خورشیدی) و … ترجمه و تحت نظر آیتاله بروجردی شرح میشده، تطبیق داده و نوشته که هیچجا در هیچ مذهبی چنین احادیث پرمغزی یافت نمیشود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده «نسبیت» را ارایه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیدهاند. از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی «پیامبر اکرم» نقل میکند که: «هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی میخورد و آن ظرف واژگون میشود. اما بعد از این که پیامبر اکرم از معراج جسمانی باز میگردند، مشاهده میکنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است …» انیشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینهی «انبساط و نسبیت زمان» دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن مینویسد….
همچنین انیشتین در این رساله «معاد جمسانی» را از راه فیزیکی اثبات میکند (علاوه بر قانون سوم نیوتون، عمل و عکس العمل .) او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول معروف «نسبیت ماده و انرژی» میداند: E=M.C2>>M=E:C2 یعنی اگر حتا بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.
انیشتین در این کتاب همواره از آیتاله بروجردی با احترام و بارها به لفظ «بروجردی بزرگ» و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ«حسابی عزیز» یاد کرده است.
۳۰۰۰۰۰۰ دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسور «ابراهیم مهدوی» (مقیم لندن) با کمک برخی از اعضا شرکتهای اتومبیل بنز و فورد و .. از یک عتیقهدار یهودی بوده و دستخط انیشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خطشناسی رایانهای چک شده و تایید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است. هماکنون این کتاب ارزشمند در حال ترجمه از آلمانی به پارسی، توسط دکتر «عیسا مهدوی» (برادر دکتر ابراهیم مهدوی) و توام با تحقیق و ارایه منابع مذکور در متن (توسط اینجانب) است و بسیاری از متن آن ترجمه و تحقیق فنی شده است. اصل نسخه این رساله اکنون جهت مسایل امنیتی به صندوق امانات سری لندن، بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی، سپرده شده و نگهداری میشود. توضیحات بیشتر و شماره ثبت آن را برای اطلاع خوانندگان در آغاز برگزیده این کتابچه ارایه خواهیم داد.
گزیدهای از آخرین رساله انیشتین « DIE ERKLARUN» (دی ارکلرونگ = بیانیه) ترجمه: دکتر عیسا مهدوی، تحقیق و پیشگفتار و پاورقی: اسکندر جهانگیری
پیش گفتار
در اوایل سال ۱۳۸۲ خورشیدی (۲۰۰۳میلادی) پروفسور ابراهیم مهدوی ( تولد ۱۳۱۰ خورشیدی ) – مقیم لندن پس از سفری به آمریکا و آلمان و فرانسه و دیدار با برخی سرمایهداران شرکت اتومبیلسازی «فورد» در آمریکا و «بنز» در آلمان و «کنکورد» در فرانسه و جلب رضایت برخی از اعضا آنها جهت کمک مالی برای خریداری این رساله گرانقیمت بالاخره موفق شدند قرار داد خرید آن را از یک عتیقهدار یهودی به امضا برسانند. بهای این رساله که همهی آن به خط خود انیشتین است، سه میلیون دلار تمام شد که به این ترتیب سرشکن شده، پرداخت گردید:
۱/۰۰۰/۰۰۰ $ FORD به افتخار این که در آمریکا میزیست و نیز به افتخار «جان . اف. کندی» رییسجمهور آمریکا ( مقتول ۱۹۶۳ میلادی ) که در این رساله بارها انیشتین از وی نام برده و او را رییس جمهور آینده آمریکا دانسته است، حال آن که در ۱۹۵۴ میلادی ( سال نگارش این اثر ) هنوز ۷ سال به زمان انتخاب وی مانده بود! و این که از پیشگوییهای انیشتین به شمار میرود نیز شاید سرنخهایی از معمای حیرتانگیز ترور زنجیرهای خاندان «کندی» در این رساله موجود باشد که بتوانیم دریابیم چرا کندی کشته شد؟ راز این معما کجاست؟ چرا خانواده او نیز قربانی شدند؟ و چرا … ؟
۵۰۰/۰۰۰ $ : CONCORDE به افتخار جناب لاوازیه ( مقتول ۱۷۹۴ میلادی در انقلاب یا شورش فرانسه ) و نیز قانون بقای ماده او که در این رساله بارها یاد شده است.
۵۰۰/۰۰۰ $: TITANICبه یاد بود کشتهشدگان حادثه اندوهبار کشتی «تایتانیک» انگلیسی و نیز الکساندر فلمینگ انگلیسی (فوت ۱۹۵۵میلادی)، کاشف پنیسیلین و از یاریکنندگان انیشتین در نگارش این رساله، بخشهایی که مربوط به اسرار علم پزشکی و زیستشناسی و داروشناسی آن میشود.
شخصیتهای اصلی این رساله: آلبرت انیشتین (فوت مشکوک ۱۹۵۵ میلادی)، الکساندر فلمینگ (فوت ۱۹۵۵میلادی)، آیتاله سیدحسین بروجردی (فوت ۱۹۶۱میلادی)، نیلز بور (بوهر) شیمیدان و فیزیکدان دانمارکی که او نیز با انیشتین در نگارش این اثر همکاری میکرد (فوت ۱۹۶۲میلادی)، جان . اف . کندی ( مقتول ۱۹۶۳میلادی)، علیرضا پهلوی (مترجم و رابط ) (کشته شده بر اثر سقوط هواپیما توسط عناصر سازمان «کا. گ. ب» شوروی در ۱۹۵۴م (= ۱۳۳۳ خورشیدی – سال نگارش این رساله)، حمیدرضا پهلوی (مترجم و رابط فوت ۱۳۷۱ ش = ۱۹۹۲م ) که نیلز بور او را به انیشتین معرفی کرده و در آن زمان ۲۲ ساله بود.
سوالی که اینجا مطرح میشود این است که چرا سه تاریخ مرگ ( ۱۹۵۴ – ۱۹۵۵ و باز ۱۹۵۵میلادی ) و نیز سه تاریخ مرگ (۱۹۶۱ – ۱۹۶۲ – ۱۹۶۳ میلادی ) دقیقن پشت سر هم واقع شده است؟ و چرا نویسنده (انیشتین) با همکار اصلی او در این نگارش (الکساندر فلمینگ) هر دو در یک سال (۱۹۵۵ میلادی ) مردهاند؟ و چرا یکی از مترجمین و رابطها ( ع … پ … ) در همان سال نگارش راسله بر اثر سقوط هواپیما جان داده است؟ و باز چرا همین چند سال قبل دو فرزند مترجم و رابط دیگر (ح … پ … ) به نامهای «بهزاد» و «نازک» در سن جوانی به طرز مشکوکی در خارج از ایران مسموم شده و مردهاند؟
و سرانجام چرا باید این رساله از چنین شخصیتی (انیشتین) حدود نیم قرن (!!) مخفی بماند و چرا «صندوقامانات سری انگلیس» به بهانه پرهیز از ایجاد «یک رولوشن» (انقلاب خطرناک مذهبی) اجازه تکثیر این اثر علمی – مذهبی را تحت هیچ شرایطی به ما نمیدهد؟
سرآغاز متن کتاب، اولین عبارت کتابچه انیشتین، خطاب به آیتاله بروجردی این عبارت آلمانی است: «هرتسلیش گروشس فن آینشتاین( Herzliche Gru“&e von Einstein ) با صمیمانهترین سلامها از انیشتین خدمت شریف پیشوای جهان اسلام جناب سیدحسین بروجردی.» پس از ۴۰ مکاتبه که با شما بهعمل آوردم اکنون دین مبین اسلام و آیین تشیع ۱۲ امامی را پذیرفتهام، که اگر همه دنیا بخواهند من را از این اعتقاد پاکیزه پشیمان سازند هرگز نخواهند توانست حتا من را اندکی دچار تردید سازند! اکنون که مرض پیری مرا از کار انداخته و سست کرده است ماه مرتس (مارس) از سال ۱۹۵۴ است که من مقیم آمریکا و دور از وطن هستم.
به یاد دارید که آشنایی من با شما از ماه آگوست (اوت) سال ۱۹۴۶ یعنی حدود ۸ سال قبل بود. خوب به یاد دارم که وقتی در ۶ آوگوست ۱۹۴۵ آن مرد ناپاک پلید اکتشاف فیزیکی من را، که کشف نیروی نهفته در اتم بود، همچون صاعقهای آتشبار و خانمانسوز بر سر مردم بیدفاع هیروشیما فرو ریخت من از شدت غم و اندوه مشرف به مرگ شدم و در صدد برآمدم که موافقتنامهای بینالمللی به امضا و تصویب جهانی برسانم.
گرچه در این راه برای من توفیقی حاصل نشد ولی ثمره آن آشنایی با شما مرد بزرگ بود که هم تاحدی من را از آن اندوه عظیم خلاص نمود و هم سبب مسلمان شدن پنهانی من شد. و چون این آخرین یادداشت من در جمعبندی این چهل نامه است، برای خوانندگان گرامی (بعدی) نیز مینویسم. همانگونه که آقای بروجردی، مقیم شهر قم، در ایران، میدانند: من در آوگوست ۱۹۳۹ (*۷) طی نامهای به روزولت (رییسجمهور وقت آمریکا) او را از پیشرفت آلمان نازی، که در ابتدای جنگ جهانی دوم بود، در مساله شکافتن اتم و آزاد کردن و مهار انرژی عظیم آن جهت کشتار و نابود کردن آنی برخی شهرها مطلع ساختم و به او تاکید کردم(روزولت) و گفتم که برای بازداشتن آلماننازی از این نقشه جنایتآمیز … باید ابرقدرتی چون آمریکا، که بهنظر من عاقلترین و … خونسردترین ابرقدرتهای دنیای فعلی است، به سرعت گروهی را مامور بررسی و تحقیق علمی، در شکافتن هسته اتم، بنماید و بهسرعت باید بمب اتم را بسازد چون دیر یا زود این سگ از زنجیر در رفته( یعنی آدولف هیتلر نژادپرست خوانخوار) آن (بمب اتم) را ساخته و چون ببیند از راه جنگ متعارف حریف تمامی دنیا نمیشود، حتمن متوسل به آن شده و حداقل چندین شهر بزرگ را هدف بمب اتمی خود قرار میدهد. اما وقتی آمریکا … آن را از قبل ساخته و اعلان نموده باشد دیگر امثال هیتلر دیوانه نمیتوانند دنیا را به آتش بکشند! پس جناب پاپ پیوس دوازدهم نیز که آغاز دوره پاپی وی برای مسیحیان کاتولیک جهان از همان سال ۱۹۳۹ بود، فتوا به این امر صادر کرد و فقط با تاکید قید نمود که: «هرگز نباید از این سلاح اتمی برای جنگ، حتا با خود نازیهای آلمان، استفاده شود.» سپس من نامهای به محضر شریف پیشوای اسلامی آن زمان سید ابوالحسن (ابوالحسن اصفهانی) که مقیم نجف بودند، نوشتم. ایشان نیز در جواب گفتند که: «از باب ناچاری لازم است که بمب اتم ساخته شود تا آلمانیها بهراسند و دست به حمله اتمی به هیچ کشوری نزنند. ولی استعمال این سلاح مرگبار در قانون اسلام بهطور کلی ممنوع است و هرگز نباید از آن به نحو ابتدایی استفاده شود. حتا علیه خود آلمان نازی باز تاکید میکنم. تا آنجا که امکان دارد نباید سلاح اتمی بکارگرفته شود و باید با اسلحه متعارف با آلمان نازی مقابله کرد.»
آری! جهان در آن روزها وضعی اضطراری پیدا کرده بود. به حکم چنین بزرگمردانی (از ادیان و مذاهب مختلف) من (انیشتین) ناچار بودم که روولت را در جریان ساخت بمب اتم قرار دهم و این اقدام مانع عملکرد آلمان نازی شد و با این عمل من جان بسیاری از مردم دنیا نجات داده شد. اما افسوس که این فرمول به دست آن مرد دیوانه دیگر افتاد و توصیههای من و روزولت را از یاد برده بود، دچار وسوسه شیطانی شد و در حال مستی دستور داد که خلبان احمق و جنایتکار او در ۶ اوگوست ۱۹۴۵ که دنیا تازه داشت طعم تلخ جنگ دوم را از یاد برده و صلح جهانی در حال استقرار بود. این بمب خطرزا را در هیروشیما فرو افکند!! بمبی که بهقدر یک توپ بیشتر اندازه نداشت و به زمین نرسیده در آسمان شهر منفجر و شهری را مبدل به خاکستر کرد !! احساس میکنم که هر گاه به یاد این حادثه میافتم چند ماه و یا چندین سال از عمرم کاسته میشود و پیرتر میشوم!! و من همانطور که در جنگ اول جهانی بین سالهای ۱۹۱۴ – ۱۹۱۸ در صدد ارایه طرح صلح جهانی بودم و موفق نشدم، در این ۶ سال سیاه جنگ دوم ۱۹۳۹ – ۱۹۱۸ نیز بهطور دایم در تکاپو بودم که بهنحوی بتوانم طرح صلح جهانی را ارایه بدهم. باز هم نتیجه نگرفتم!! گویا شکافتن هسته اتم بسیار آسانتر بود از شکافتن قلب سخت و سیاه انسان!! بهراستی که این موجود دوپا (!) سرسختترین موجودات جهان است !! … و در مقیاسهای کوچکتر نیز همواره ناکام بودهام. هنگامی که ورزشهای رزمی از جمله کاراته، جودو و کنگفو و مانند این چیزها از شرق وحشی بیتمدن و خرچنگخوار (یعنی چین و ژاپن و کره) به وسیله اروپا و آمریکا آمد. من از جمله مخالفان اینگونه ورزشها بودم و تاکید میکردم که چنین آداب و رسول وحشیانهای خشونت را در جامعه رواج میدهد … ولی همه مانند دیوار گچی (!) به من نگاه کردند و هیچ نگفتند و چنانکه خود حضرتعالی (آقای بروجردی برای من در جواب نامه ((ایکس – ۲۵)) مرقوم فرمودهاید // در اسلام … حتا کندن یک مو یا ایجاد یک خراش سطحی و یا حتا اندک ناراحت ساختن یک انسان، غیر مجاز و ممنوع است !!// آری! سیاست فقط فکر لحظههای هیجانآور را در سر میآورد. حال آنکه این عملکردهای سیاسی همچون قوانین معادلات ریاضی نتایج و عواقبی جبرانناپذیر و غیر قابل دفع را در پی میآورد!! و اکنون ای جناب … بروجردی، ای پیشوای خردمند و ای پدر مهربان بسیار از شما سپاسگزارم که در ۱۹۵۲ در پی مرگ (وایتسمن)، رییسجمهور وقت اسراییل هنگامی که من از شما تقاضای مشاوره کردم که آیا ریاست جمهوری اسراییل را که رسمن و علنن به من (انیشتین) پیشنهاد شد و همگان مرا یک یهودی دنیا دیده و مهاجر از وطن میدانستند، بپذیرم؟ خود در جواب نامه ((ایکس – ۳۲)) فرمودید: «انسان خداترس و خردمند چنین پیشنهادی را هرگز نمیپذیرد. هر کس به دنبال سیاست رفته آلوده شده است. پس شما خود را آلوده سیاست نکنید.» لذا من (انیشتن) نیز به بهانه اشتغالات علمی، این پیشنهاد را رد کردم.
«آلبرت انیشتین» در رسالهی پایانی عمر خود با عنوان: «دی ارکلرونگ»، یعنی: «بیانیه»، که در سال ۱۹۵۴ (۱۳۳۳خورشیدی) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشتهاست، اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح میدهد و آن را کاملترین و معقولترین دین میداند. این رساله در حقیقت همان نامهنگاری محرمانهی انیشتین با آیتاله بروجردی (فوت خورشیدی و ۱۹۶۱ میلادی) است که توسط مترجمهای برگزیدهی شاه ایران و بهصورت محرمانه صورت پذیرفته است.
انیشتین در این رساله نظریه «نسبیت» خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از «نهجالبلاغه» و بیش از همه «بحارالانوار» «علامهیمجلسی» (که از عربی به انگلیسی و … توسط حمیدرضا پهلوی (فوت ۱۳۷۱ خورشیدی) و … ترجمه و تحت نظر آیتاله بروجردی شرح میشده، تطبیق داده و نوشته که هیچجا در هیچ مذهبی چنین احادیث پرمغزی یافت نمیشود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده «نسبیت» را ارایه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیدهاند. از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی «پیامبر اکرم» نقل میکند که: «هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی میخورد و آن ظرف واژگون میشود. اما بعد از این که پیامبر اکرم از معراج جسمانی باز میگردند، مشاهده میکنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است …» انیشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینهی «انبساط و نسبیت زمان» دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن مینویسد….
همچنین انیشتین در این رساله «معاد جمسانی» را از راه فیزیکی اثبات میکند (علاوه بر قانون سوم نیوتون، عمل و عکس العمل .) او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول معروف «نسبیت ماده و انرژی» میداند: E=M.C2>>M=E:C2 یعنی اگر حتا بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.
انیشتین در این کتاب همواره از آیتاله بروجردی با احترام و بارها به لفظ «بروجردی بزرگ» و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ«حسابی عزیز» یاد کرده است.
۳۰۰۰۰۰۰ دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسور «ابراهیم مهدوی» (مقیم لندن) با کمک برخی از اعضا شرکتهای اتومبیل بنز و فورد و .. از یک عتیقهدار یهودی بوده و دستخط انیشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خطشناسی رایانهای چک شده و تایید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است. هماکنون این کتاب ارزشمند در حال ترجمه از آلمانی به پارسی، توسط دکتر «عیسا مهدوی» (برادر دکتر ابراهیم مهدوی) و توام با تحقیق و ارایه منابع مذکور در متن (توسط اینجانب) است و بسیاری از متن آن ترجمه و تحقیق فنی شده است. اصل نسخه این رساله اکنون جهت مسایل امنیتی به صندوق امانات سری لندن، بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی، سپرده شده و نگهداری میشود. توضیحات بیشتر و شماره ثبت آن را برای اطلاع خوانندگان در آغاز برگزیده این کتابچه ارایه خواهیم داد.
گزیدهای از آخرین رساله انیشتین « DIE ERKLARUN» (دی ارکلرونگ = بیانیه) ترجمه: دکتر عیسا مهدوی، تحقیق و پیشگفتار و پاورقی: اسکندر جهانگیری
پیش گفتار
در اوایل سال ۱۳۸۲ خورشیدی (۲۰۰۳میلادی) پروفسور ابراهیم مهدوی ( تولد ۱۳۱۰ خورشیدی ) – مقیم لندن پس از سفری به آمریکا و آلمان و فرانسه و دیدار با برخی سرمایهداران شرکت اتومبیلسازی «فورد» در آمریکا و «بنز» در آلمان و «کنکورد» در فرانسه و جلب رضایت برخی از اعضا آنها جهت کمک مالی برای خریداری این رساله گرانقیمت بالاخره موفق شدند قرار داد خرید آن را از یک عتیقهدار یهودی به امضا برسانند. بهای این رساله که همهی آن به خط خود انیشتین است، سه میلیون دلار تمام شد که به این ترتیب سرشکن شده، پرداخت گردید:
۱/۰۰۰/۰۰۰ $ FORD به افتخار این که در آمریکا میزیست و نیز به افتخار «جان . اف. کندی» رییسجمهور آمریکا ( مقتول ۱۹۶۳ میلادی ) که در این رساله بارها انیشتین از وی نام برده و او را رییس جمهور آینده آمریکا دانسته است، حال آن که در ۱۹۵۴ میلادی ( سال نگارش این اثر ) هنوز ۷ سال به زمان انتخاب وی مانده بود! و این که از پیشگوییهای انیشتین به شمار میرود نیز شاید سرنخهایی از معمای حیرتانگیز ترور زنجیرهای خاندان «کندی» در این رساله موجود باشد که بتوانیم دریابیم چرا کندی کشته شد؟ راز این معما کجاست؟ چرا خانواده او نیز قربانی شدند؟ و چرا … ؟
۵۰۰/۰۰۰ $ : CONCORDE به افتخار جناب لاوازیه ( مقتول ۱۷۹۴ میلادی در انقلاب یا شورش فرانسه ) و نیز قانون بقای ماده او که در این رساله بارها یاد شده است.
۵۰۰/۰۰۰ $: TITANICبه یاد بود کشتهشدگان حادثه اندوهبار کشتی «تایتانیک» انگلیسی و نیز الکساندر فلمینگ انگلیسی (فوت ۱۹۵۵میلادی)، کاشف پنیسیلین و از یاریکنندگان انیشتین در نگارش این رساله، بخشهایی که مربوط به اسرار علم پزشکی و زیستشناسی و داروشناسی آن میشود.
شخصیتهای اصلی این رساله: آلبرت انیشتین (فوت مشکوک ۱۹۵۵ میلادی)، الکساندر فلمینگ (فوت ۱۹۵۵میلادی)، آیتاله سیدحسین بروجردی (فوت ۱۹۶۱میلادی)، نیلز بور (بوهر) شیمیدان و فیزیکدان دانمارکی که او نیز با انیشتین در نگارش این اثر همکاری میکرد (فوت ۱۹۶۲میلادی)، جان . اف . کندی ( مقتول ۱۹۶۳میلادی)، علیرضا پهلوی (مترجم و رابط ) (کشته شده بر اثر سقوط هواپیما توسط عناصر سازمان «کا. گ. ب» شوروی در ۱۹۵۴م (= ۱۳۳۳ خورشیدی – سال نگارش این رساله)، حمیدرضا پهلوی (مترجم و رابط فوت ۱۳۷۱ ش = ۱۹۹۲م ) که نیلز بور او را به انیشتین معرفی کرده و در آن زمان ۲۲ ساله بود.
سوالی که اینجا مطرح میشود این است که چرا سه تاریخ مرگ ( ۱۹۵۴ – ۱۹۵۵ و باز ۱۹۵۵میلادی ) و نیز سه تاریخ مرگ (۱۹۶۱ – ۱۹۶۲ – ۱۹۶۳ میلادی ) دقیقن پشت سر هم واقع شده است؟ و چرا نویسنده (انیشتین) با همکار اصلی او در این نگارش (الکساندر فلمینگ) هر دو در یک سال (۱۹۵۵ میلادی ) مردهاند؟ و چرا یکی از مترجمین و رابطها ( ع … پ … ) در همان سال نگارش راسله بر اثر سقوط هواپیما جان داده است؟ و باز چرا همین چند سال قبل دو فرزند مترجم و رابط دیگر (ح … پ … ) به نامهای «بهزاد» و «نازک» در سن جوانی به طرز مشکوکی در خارج از ایران مسموم شده و مردهاند؟
و سرانجام چرا باید این رساله از چنین شخصیتی (انیشتین) حدود نیم قرن (!!) مخفی بماند و چرا «صندوقامانات سری انگلیس» به بهانه پرهیز از ایجاد «یک رولوشن» (انقلاب خطرناک مذهبی) اجازه تکثیر این اثر علمی – مذهبی را تحت هیچ شرایطی به ما نمیدهد؟
سرآغاز متن کتاب، اولین عبارت کتابچه انیشتین، خطاب به آیتاله بروجردی این عبارت آلمانی است: «هرتسلیش گروشس فن آینشتاین( Herzliche Gru“&e von Einstein ) با صمیمانهترین سلامها از انیشتین خدمت شریف پیشوای جهان اسلام جناب سیدحسین بروجردی.» پس از ۴۰ مکاتبه که با شما بهعمل آوردم اکنون دین مبین اسلام و آیین تشیع ۱۲ امامی را پذیرفتهام، که اگر همه دنیا بخواهند من را از این اعتقاد پاکیزه پشیمان سازند هرگز نخواهند توانست حتا من را اندکی دچار تردید سازند! اکنون که مرض پیری مرا از کار انداخته و سست کرده است ماه مرتس (مارس) از سال ۱۹۵۴ است که من مقیم آمریکا و دور از وطن هستم.
به یاد دارید که آشنایی من با شما از ماه آگوست (اوت) سال ۱۹۴۶ یعنی حدود ۸ سال قبل بود. خوب به یاد دارم که وقتی در ۶ آوگوست ۱۹۴۵ آن مرد ناپاک پلید اکتشاف فیزیکی من را، که کشف نیروی نهفته در اتم بود، همچون صاعقهای آتشبار و خانمانسوز بر سر مردم بیدفاع هیروشیما فرو ریخت من از شدت غم و اندوه مشرف به مرگ شدم و در صدد برآمدم که موافقتنامهای بینالمللی به امضا و تصویب جهانی برسانم.
گرچه در این راه برای من توفیقی حاصل نشد ولی ثمره آن آشنایی با شما مرد بزرگ بود که هم تاحدی من را از آن اندوه عظیم خلاص نمود و هم سبب مسلمان شدن پنهانی من شد. و چون این آخرین یادداشت من در جمعبندی این چهل نامه است، برای خوانندگان گرامی (بعدی) نیز مینویسم. همانگونه که آقای بروجردی، مقیم شهر قم، در ایران، میدانند: من در آوگوست ۱۹۳۹ (*۷) طی نامهای به روزولت (رییسجمهور وقت آمریکا) او را از پیشرفت آلمان نازی، که در ابتدای جنگ جهانی دوم بود، در مساله شکافتن اتم و آزاد کردن و مهار انرژی عظیم آن جهت کشتار و نابود کردن آنی برخی شهرها مطلع ساختم و به او تاکید کردم(روزولت) و گفتم که برای بازداشتن آلماننازی از این نقشه جنایتآمیز … باید ابرقدرتی چون آمریکا، که بهنظر من عاقلترین و … خونسردترین ابرقدرتهای دنیای فعلی است، به سرعت گروهی را مامور بررسی و تحقیق علمی، در شکافتن هسته اتم، بنماید و بهسرعت باید بمب اتم را بسازد چون دیر یا زود این سگ از زنجیر در رفته( یعنی آدولف هیتلر نژادپرست خوانخوار) آن (بمب اتم) را ساخته و چون ببیند از راه جنگ متعارف حریف تمامی دنیا نمیشود، حتمن متوسل به آن شده و حداقل چندین شهر بزرگ را هدف بمب اتمی خود قرار میدهد. اما وقتی آمریکا … آن را از قبل ساخته و اعلان نموده باشد دیگر امثال هیتلر دیوانه نمیتوانند دنیا را به آتش بکشند! پس جناب پاپ پیوس دوازدهم نیز که آغاز دوره پاپی وی برای مسیحیان کاتولیک جهان از همان سال ۱۹۳۹ بود، فتوا به این امر صادر کرد و فقط با تاکید قید نمود که: «هرگز نباید از این سلاح اتمی برای جنگ، حتا با خود نازیهای آلمان، استفاده شود.» سپس من نامهای به محضر شریف پیشوای اسلامی آن زمان سید ابوالحسن (ابوالحسن اصفهانی) که مقیم نجف بودند، نوشتم. ایشان نیز در جواب گفتند که: «از باب ناچاری لازم است که بمب اتم ساخته شود تا آلمانیها بهراسند و دست به حمله اتمی به هیچ کشوری نزنند. ولی استعمال این سلاح مرگبار در قانون اسلام بهطور کلی ممنوع است و هرگز نباید از آن به نحو ابتدایی استفاده شود. حتا علیه خود آلمان نازی باز تاکید میکنم. تا آنجا که امکان دارد نباید سلاح اتمی بکارگرفته شود و باید با اسلحه متعارف با آلمان نازی مقابله کرد.»
آری! جهان در آن روزها وضعی اضطراری پیدا کرده بود. به حکم چنین بزرگمردانی (از ادیان و مذاهب مختلف) من (انیشتین) ناچار بودم که روولت را در جریان ساخت بمب اتم قرار دهم و این اقدام مانع عملکرد آلمان نازی شد و با این عمل من جان بسیاری از مردم دنیا نجات داده شد. اما افسوس که این فرمول به دست آن مرد دیوانه دیگر افتاد و توصیههای من و روزولت را از یاد برده بود، دچار وسوسه شیطانی شد و در حال مستی دستور داد که خلبان احمق و جنایتکار او در ۶ اوگوست ۱۹۴۵ که دنیا تازه داشت طعم تلخ جنگ دوم را از یاد برده و صلح جهانی در حال استقرار بود. این بمب خطرزا را در هیروشیما فرو افکند!! بمبی که بهقدر یک توپ بیشتر اندازه نداشت و به زمین نرسیده در آسمان شهر منفجر و شهری را مبدل به خاکستر کرد !! احساس میکنم که هر گاه به یاد این حادثه میافتم چند ماه و یا چندین سال از عمرم کاسته میشود و پیرتر میشوم!! و من همانطور که در جنگ اول جهانی بین سالهای ۱۹۱۴ – ۱۹۱۸ در صدد ارایه طرح صلح جهانی بودم و موفق نشدم، در این ۶ سال سیاه جنگ دوم ۱۹۳۹ – ۱۹۱۸ نیز بهطور دایم در تکاپو بودم که بهنحوی بتوانم طرح صلح جهانی را ارایه بدهم. باز هم نتیجه نگرفتم!! گویا شکافتن هسته اتم بسیار آسانتر بود از شکافتن قلب سخت و سیاه انسان!! بهراستی که این موجود دوپا (!) سرسختترین موجودات جهان است !! … و در مقیاسهای کوچکتر نیز همواره ناکام بودهام. هنگامی که ورزشهای رزمی از جمله کاراته، جودو و کنگفو و مانند این چیزها از شرق وحشی بیتمدن و خرچنگخوار (یعنی چین و ژاپن و کره) به وسیله اروپا و آمریکا آمد. من از جمله مخالفان اینگونه ورزشها بودم و تاکید میکردم که چنین آداب و رسول وحشیانهای خشونت را در جامعه رواج میدهد … ولی همه مانند دیوار گچی (!) به من نگاه کردند و هیچ نگفتند و چنانکه خود حضرتعالی (آقای بروجردی برای من در جواب نامه ((ایکس – ۲۵)) مرقوم فرمودهاید // در اسلام … حتا کندن یک مو یا ایجاد یک خراش سطحی و یا حتا اندک ناراحت ساختن یک انسان، غیر مجاز و ممنوع است !!// آری! سیاست فقط فکر لحظههای هیجانآور را در سر میآورد. حال آنکه این عملکردهای سیاسی همچون قوانین معادلات ریاضی نتایج و عواقبی جبرانناپذیر و غیر قابل دفع را در پی میآورد!! و اکنون ای جناب … بروجردی، ای پیشوای خردمند و ای پدر مهربان بسیار از شما سپاسگزارم که در ۱۹۵۲ در پی مرگ (وایتسمن)، رییسجمهور وقت اسراییل هنگامی که من از شما تقاضای مشاوره کردم که آیا ریاست جمهوری اسراییل را که رسمن و علنن به من (انیشتین) پیشنهاد شد و همگان مرا یک یهودی دنیا دیده و مهاجر از وطن میدانستند، بپذیرم؟ خود در جواب نامه ((ایکس – ۳۲)) فرمودید: «انسان خداترس و خردمند چنین پیشنهادی را هرگز نمیپذیرد. هر کس به دنبال سیاست رفته آلوده شده است. پس شما خود را آلوده سیاست نکنید.» لذا من (انیشتن) نیز به بهانه اشتغالات علمی، این پیشنهاد را رد کردم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر