۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

سه گانه ی ( امام خمینی «ره» ) ، ( امام حسین«ع» ) ، ( پیامبر«ص» )

زمانی که در شانزدهم آذر هشتاد و هشت ، به مناسبت روز دانشجو مراسمی برگزار شد و اعتراضات دانشجویی بالا گرفت ، زنگ خطر برای قدرت طلبان و حامیان دیکتاتوری و استبداد فاشیستی به صدا در آمد .

دانشجویان یک صدا و یک پارچه، دولت را محکوم کردند و او را غاصب و غیرقانونی خواندند . شعارهای دانشجویان از اعتراض به انتخابات گذاشته و رهبری و ولایت فقیه و اصل نظام را نشانه گرفته بود . جمعیت دانشجویان به قدری زیاد بود ، که سران نظام به وحشت افتادند . سیاستگذاران دولت و نظام ، با این که کلیه ی طلبه های دانشگاههای امام صادق ، امام حسین و دانشجویان دانشکده افسری سپاه پاسداران ، دانشکده ی افسری ارتش و حتی زنان و دختران دانشجوی دانشکده و آموزشکده ی درجه داری نیروی انتظامی و بسیجیان و طلاب حوزه های علمیه ی خواهران و برادران را بسیج کرده و به دانشگاه آورده بودند ( تعدادی از آنها سیکل هم نداشتند ، چه رسد به دانشجو شدن ) و به نام دانشجو جا زدند و از آنها فیلمبرداری کرده، درتلویزیون برای مردم از همه جا بی خبر نمایش دادند . مردمی که از حقه بازیها و تقلبهای اینها اطلاعی ندارند . اما با تمام این ترفندها باز هم صدای بازیگران نمایش در فریاد رسای دانشجویان و جوانان غیور و آزادیخواه و روشنفکر گم شد .
پس کارگردانان به فکر فرو رفتند و سناریوی جدیدی نوشتند ، تا چند نشان بزنند . از یک طرف میان صفوف متحد و به هم پیوسته دانشجویان شکاف اندازند . از طرف دیگر معترضان و مخالفان را به کفر و الحاد متهم کرده ، آنان را به عنوان محارب محاکمه و اعدام کنند . با این ترفند ، مردم زودباور را هم فریب دهند که به مخالفین نپیوندند و از جنبش حمایت نکنند . هدف سران توطئه و نمایش این است که آزادیخواهان را در نظر مردم کافر جلوه داده و بگویند : ((اینها به مقدسات توهین کرده و می خواهند دین را ریشه کن کنند.))

به همین دلیل نمایشنامه ای در سه پرده نوشته شد و کلید خورد :

پرده یکم : ( امام خمینی ) ، پرده دوم : ( امام حسین«ع» ) ، پرده ی سوم : ( پیامبر«ص» )

پرده یکم (( امام خمینی )) :

نخستین پرده ی نمایش بلافاصله پس از شانزدهم آذر کلید خورد و با نمایش بسیار مشکوک و مضحک ( در مقاله ی پیراهن عثمان ، (( از پاره کردن عکس ، تا روز عاشورا )) به طور کامل آن را توضیح داده ام ) یکی از مزدوران رژیم اقدام به پاره کردن عکس خمینی نمود . کاری که هیچ لزومی نداشت انجام شود و هیچ توجیه منطقی هم در این زمان برای آن وجود ندارد . اگر کمی فکر کرده و بی طرفانه قضاوت کنیم ، می بینیم یک حرکت کاملاً انحرافی بوده است چرا که اگر قرار بود معترضان عکس کسی را پاره کنند ، عکس دیکتاتورهای زنده ای مثل ، خامنه ای و احمدی نژاد و ... را پاره می کردند که اثر بیشتری داشت و پیام خود را خیلی واضح بیان می کردند ، همان طور که در شعارهایشان هم به راحتی گفتند ولی هیچ کس بر علیه خمینی شعاری نداد . اصولاً دلیلی هم نداشت عکس کسی را پاره کنند که بیست سال از فوت او گذشته و دیگر نقشی در تحولات جاری ندارد ، پس در این کار هیچ نفعی برای مردم و جنبش وجود نداشت . اما برعکس به عنوان یک سمبل و نماد ، سردمداران حکومت می توانند از عکس نوشته و یا حرفهای وی به نفع خود بهره برداری کنند . چنان که همین کار را نیز کردند .

بیت خمینی و خانواده اش و (( مؤسسه ی حفظ و نشر آثار امام خمینی(ره) )) که ریاستش با نوه ی او یعنی سیدحسن خمینی ( فرزند سید احمد ) است به صورت رسمی اطلاعیه داده و با استناد به گفته ی صریح شخص آیت الله خمینی ( اگر عکس مرا هم پاره کردند حق ندارید به نام من ، معترض کسی شوید. ) می خواستند جلوی سوء استفاده ی قدرت طلبان را بگیرند ، ولی خودشان به نفاق محکوم شدند و حتی سید حسن خمینی در لیست مغضوبین و متهمین و محاربان با نظام قرار گرفت . تا آن جایی که آقای سید احمد خاتمی در نماز جمعه به شدت آنها را محکوم کرده و به بی غیرتی و خیانت متهمشان نمود .

اما به دلایل متعدد پرده ی اول نمایش ( از سه گانه : «امام خمینی» ، «امام حسین» ، «پیامبر» ) به نتیجه ی دلخواهِ کارگردانان نظام نرسید .

هدف آنان از این نمایش آن بود که بتوانند با نام خمینی مردم را تحریک کرده و به نفع خود بهره برداری کنند و تعدادی را از صف مخالفان جدا سازند . اما تیرشان به سنگ خورد ، زیرا نام خمینی هم در جامعه آن حرمتی را که داشت ، دیگر ندارد و اصولاً برای نسل جوان ، خمینی دیگر به تاریخ پیوسته است . ضمن این که در طی این سالها خامنه ای و سردمداران جدید حکومت با زیر پا گذاشتن گفتار خمینی و انحراف از راه وی ، خودشان حرمت خمینی را شکسته اند و دیگر نمیتوانند از اعتبار و حساب خمینی استفاده کنند . نکته ی مهمتر این که کسانی که به نام اصلاح طلب مشهورند و فعالیت می کنند و افرادی که با نام جنبش سبز با دولت مخالفت می کنند از یاران وفادار و بسیار نزدیک به خمینی بوده اند ، و وفاداریشان به خمینی بسیار بیشتر از کسانی است که اکنون در رأس قدرت قرار دارند . افرادی که خود را اصولگرا می نامند و ادعا می کنند به اصول انقلاب اسلامی وفادارند و پیرو خط امام هستند ، کسانی هستند که در زمان حیات خمینی ، مشکلات و اختلاف نظرهای بسیاری با وی داشتند و همیشه با کارهای او مخالفت می کردند . مردم هنوز از یاد نبرده اند که در زمان ریاست جمهوری (( خامنه ای )) و نخست وزیری (( میر حسین موسوی )) بارها میان این دو نفر اختلافات شدید به وجود آمد و خمینی خیلی صریح از میر حسین موسوی حمایت کرد و به خامنه ای دستور داد از ایشان پیروی کرده و سیاستهای دولت را پیگیری کند . تا آن جایی که خامنه ای بارها مجبور شد ، سخنانی را که در خطبه های نماز جمعه ی تهران بیان می کرد و از دولت انتقاد می نمود ، هفته ی بعد بیاید و از آن سخنان معذرت خواهی کرده ، به اشتباه خود اعتراف کند و بگوید : (( صحبتهایی که در هفته ی گذشته گفتم نظر شخصِ من بود ، ولی امام فرمودند : حرف زیادی نزن و با دولت همکاری کن و هر چه مهندس موسوی می گوید انجام بده و از ایشان پیروی کن . و البته امام بیشتر از بنده ی حقیر می فهمند و من هم اطاعت کردم و حتی گفتند باید از ایشان معذرت خواهی کنی و من هم این کار را انجام دادم .))

حالا در طی بیست سالی که از مرگ خمینی می گذرد چه اتفاقاتی افتاده است که ، اینها شده اند پیروان راستین خمینی و یاران و نزدیکان و خانواده ی خمینی شده اند منافق و محارب و ضدولایت فقیه ؟ الله اعلم !!!
آیا به غیر از نبرد قدرت مسئله ی دیگری در میان است ؟

به هر حال پرده ی اول نمایش با شکست روبرو شد و نتوانست نظر کودتاچیان را تأمین کند و آنها به اهداف مورد نظرشان نرسیدند . مردم به ویژه مخالفان و معترضان بسیار هوشمندانه و آگاهانه این توطئه را خنثی کردند و کودتاچیان خلع سلاح شدند . بنابراین پرده ی دوم نمایش آغاز گشت و مستبدین یک پله بالاتر رفتند و جالب این که مانند صحنه های تئاتر ، پرده ی دوم نمایش را از قبل اعلام کردند و گفتند : (( در روز عاشورا قرار است ، آشوبگران به خیابان آمده و نظم را بر هم بزنند. )) و از اعوان و انصار خود و بسیجیان و ... درخواست کردند با حضور پر شور و زیاد مانع این کار شوند . اما برخلاف انتظارشان جمعیت قابل مقایسه نبود و مزدوران و فریب خوردگان ولیِ فقیه چون قطره ای در دریا ، در برابرِ سیل خروشان ملت ایران ، گم شد .

پرده دوم : امام حسین (ع)

هنگامی که مافیای قدرت نتوانست از از وفادارن به خمینی سوء استفاده کرده و با تحریک آنها ، به بهانه ی ((هتک حرمت امام خمینی)) تعدادقابل توجهی از مردم را به سمت خود بکشاند و از مخالفان خود جدا سازد و از این طریق مشروعیت از دست رفته اش را به دست آورد ، تصمیم گرفت با استفاده از اعتقادات تعداد بیشتری از مردم ، یعنی اکثریت جمعیت ایران که شیعه هستند و برای عاشورا و امام حسین (ع) احترام خاصی قائلند و در این موردِ به خصوص به راحتی و با کمی تبلیغات منفی و دادن اطلاعات غلط ( که آخوندها قرنهاست در این زمینه استادند ) مردم به آسانی تحریک شده و بدون فکر و اندیشه و در نظر گرفتن واقعیتها و این که در حقیقت چه کسانی به امام حسین (ع) توهین کرده اند ، تحت تأثیر هیاهوی مستبدین قرار می گیرند .
با هیاهو و جنجال سعی کردند سفاکی و خون آشامی خود را پنهان کرده و از کشتار مردم هیچ سخنی نگفتند . اعتراضهای مسالمت آمیز و آرام مردم بی دفاع را توطئه ی استکبار و صهیونیست خوانده و آنها را کافر و مرتد نامیدند . معلوم نیست راهپیمایی آرام مردم و شعار دادن در روز عاشورا حرمت عاشورا را می شکند یا رژیمی که مانند شمر و یزید و ابن سعد با حمله ی ددمنشانه به مردم بی گناه آنان را به خاک و خون می کشد ؟
اگر هم پس از گذشت سی سال از عمر جمهوری اسلامی و تثبیت پایه های حکومت و این قدرت و اقتداری که خودشان ادعا می کنند دارند ، هنوز نتوانسته اند نفوذ استکبار را از بین ببرند ، پس باید بدانند نفوذ استکبار از بین رفتنی نیست . اگر هم منظورشان از استکبار هفتاد میلیون نفر جمعیت ایران است ، پس بهتر است کشور را برای همین هفتاد میلیون نفر عاملان استکبار جهانی بگذارند و بروند برای خودشان کشور دیگری پیدا کنند .
جمهوری اسلامی باید بداند ، مردم فهیم و آگاه ایران دیگر بالغ شده اند و نیازی به قیم ندارند . شعارهای مافیا و توطئه ی استکبار جهانی و امپریالیسم و ... کهنه و نخ نما شده است و دیگر مردم فریب این گونه شعارها را نمی خورند . چون اکثریت جمعیت ایران به امام حسین (ع) اعتقاد دارند همه ایرانیان از شیعه ، سنّی گرفته تا یهودی و مسیحی و دیگر مذاهب و فرقه ها به عاشورا و امام حسین (ع) احترام می گذارند . فقط کسانی که می خواهند از مذهب برای مقاصد سیاسی بهره برداری کرده و به حکومت دیکتاتوری خود ادامه دهند ، مذهب را بازیچه ی خود قرار داده و در چنین روزی مزدوران خود را به جان زن و مرد و پیر و جوان انداخته آنان را کشته و مجروح می کنند و جالب تر این که هیچ کسی و هیچ مقامی جنایت آنها را محکوم نمی کند و برعکس جنایتکاران تشویق هم می شوند و پاداش هم می گیرند . پس از اینجا معلوم می شود که سران فتنه و توطئه گر خودشان هستند و می خواهند به این بهانه میان مردم جدایی بیندازند .

پرده سوم : پیامبر (ص)

پرده ی سوم نمایش از قبل آماده شده است و نمایشنامه نویسان و کارگردانان از فردای روز عاشورا و جنجال و تبلیغات به بهانه ی حرمت شکنی عاشورا و مخدوش کردن جنایات خود ، بلافاصله پرده ی سوم را اعلام کردند و گفتند :
((پس از توهین به امام حسین(ع) و شکستن حرمت عاشورا،هدف بعدی حرمت شکنان توهین به پیامبر اکرم(ص) است.))
می بینید چقدر اینها باهوش هستند و چه قدرت پیش بینی خارق العاده ای دارند! اینها یا غیبگو هستند و از غیب خبر دارند وبا عالم بالا ارتباط دارند و امام زمان به آنها اخبار را می دهد و یا اطلاعاتشان را از جنّ و پری میگیرند و با اجنّه در ارتباط هستند . البته یک احتمال دیگر هم هست ، این که در میان رهبران جنبش نفوذ کرده و از کارهای آینده ی آنها مطلع شده اند . که در این صورت افشای آن یک اشتباه فاحش و جبران ناپذیر اطلاعاتی و امنیتی و بسیار بچه گانه است . کسی که مرتکب چنین اشتباهی شده ، گناهی نابخشودنی را انجام داده است . پس حقیقت ماجرا چیست ؟
کاملاً روشن است که این نمایشنامه در سه پرده نوشته شده است . حال که دو قسمت از آن اجرا شده و قسمت اول آن با شکست روبرو شده و در قسمت دوم نیز تا حدودی ( فقط تا حدودی ) توانسته اند به اهداف از پیش تعیین شده ی خود برسند، برای نتیجه گیری نهایی ورسیدن به هدف اصلی باید پرده ی آخر را بسیار زیرکانه وهنرمندانه اجرا کنند، زیرا در غیر این صورت شکست فاحشی خواهند خورد و لبه ی تیز این شمشیر به روی خودشان برخواهد گشت . دست آویز قرار دادن دین و مذهب و استفاده از آن برای مقاصد و اهداف سیاسی ، همواره یک شمشیر دولبه است و یا مانند راه رفتن بر تیغه ی شمشیر . با کوچکترین غفلت همه چیز خراب شده و برعکس می شود. این کار مانند بازی مرگ و زندگی است و به خودزنی می ماند . اگر طرف دیگر بازی دست شما را خوانده و بتواند ترفندتان راخنثی کند ، لبه ی تیز سلاح به سوی خودتان باز می گردد و دیگر هیچ کاری از دستتان بر نمی آید و نابودی شما قطعی است .

امّا ، چرا رژیم به این بازی خطرناک دست زده است ؟ یعنی بازی مرگ و زندگی . دلیل آن مثل روز روشن است : رژیم احساس خطر کرده و نابودی خود را قطعی می بیند ، به همین علت به این ریسک خطرناک دست زده است که ، یا برنده ی این بازی می شود و ریشه ی مخالفین را برای همیشه ( مدت طولانی ، دست کم چند سال ) قطع می کند و همان طور که در سی سال گذشته با سناریوهای مختلف ، گروههای سیاسی فعال و منسجم مانند : سازمان مجاهدین خلق ، حزب توده ، فداییان خلق ، جبهه ملی ، نهضت آزادی ، و ... را یکی یکی از میدان خارج کرده و نابودشان ساخت ، این بار هم مخالفان و معترضان را که در ظاهر با نام اصلاح طلب به مخالفت برخاسته اند ، نابود می کند و ریشه ی اصلاح طلبان را هم می خشکاند تا به اصطلاح حکومت تک صدایی شود و یا بازنده می شود که در هر حال با الان تفاوتی ندارد ، زیرا اینها تمامیت خواهند و حاضر نیستند با گروه دیگری در حکومت شریک باشند و شعارشان این است : (( یا همه چیز یا هیچ چیز )) .

اما نقطه ی عطف بازی اینجا است که ، این ها احتمال بازنده شدن در این بازی را نمی دهند و فقط به برنده شدن فکر می کنند و به توانایی خود در به بازی گرفتن دین و مذهب اطمینان دارند و سالهاست که با به بازی گرفتن اعتقادات مردم وعوام فریبی توانسته اند حکومت کنند و هر رقیبی را از میدان بیرون برانند . ضمن این که سران حکومت روی مردم هیچ حسابی نمی کنند و معتقدند مردم ما عقل و شعور ندارند ( مراجعه کنید به کتاب ولایت فقیه نوشته ی خمینی ) و مانند بز اخفش هر چه به آنها بگویند باور می کنند ( البته تا به حال هم کم و بیش این چنین بوده است ) . به این دلیل که ، اکثریت مردم نسبت به سرنوشت خود و کشورشان و دین و مذهب و اعتقادات کاملاً بی تفاوت شده اند و اصلاً اهمیتی نمی دهند که چه اتفاقی می افتد . عده ای دیگر هم زمانی که اسم دین و مذهب به میان می آید ، خود را کنار می کشند و یا به خیال خودشان می خواهند آلوده ی این مسئله نشوند و می گویند : (( اگر دنیا را از دست داده اند ، حداقل دین خود را حفظ کنند )) . تعدادی هم می ترسند خود را داخل این بازی بکنند ، چون حریف بسیار نامرد است و فوری با سلاح کفر ، شرک ، ارتداد و محاربه با خدا و پیغمبر و امام زمان هر بلایی بخواهند بر سر مردم می آورد . ( اگر کسی از گرانی پیاز حرف بزند می گویند تو منکر امام زمان شده ای و یا اگر کسی بگوید چرا آزادی نیست می گویند تو مرتد شده ای ) . چون به هر حال قدرت مطلق در دست اینها است . عده ی کمی باقی می مانند که یا بی سواد و عامی هستند و یا از جیره خواران و مزدوران نظام ، اینها همیشه زیر بیرق قدرت سینه می زنند و برایشان تفاوتی ندارد که بیرق یزید است یا امام حسین .

بنابراین اینها فقط به برنده شدن خود و شکست رقیب فکر می کنند . اما از این نکته غافل شده اند که :
الف ) - بیشتر جمعیت ایران که در طی این سالها بی تفاوت بوده اند ، اکنون از بی تفاوتی دست برداشته و به صفّ مخالفان و معترضان پیوسته اند و بیشتر معترضین همان مردم بی تفاوت سابق هستند .
ب ) - نکته ی بعدی این که عده ای از مخالفان ، از مقامهای عالی رتبه ی همین نظام بوده اند و عده ای از روحانیون بلند پایه و مراجع نیز در صفّ مخالفان قرار دارند ( هر چند جز در یکی دو مورد بسیار جزئی ؛ هیچ حمایت مؤثری از مردم نکردند ) و ترفندهای آنان را می شناسند و به این سادگی نمی توان آنها را به کفر و الحاد متهم ساخت . ( همان طور که در سالهای دور سازمان مجاهدین خلق ، حزب توده ، کمونیستها ، فدائیان خلق ، نهضت آزادی و جبهه ی ملی را مرتد نامیده ، خونشان را حلال دانستند ) .
ج ) - مهمتر از همه این است که مردم و به ویژه جوانان از نظر فکری نسبت به گذشته پیشرفت چشمگیری کرده اند و سطح فکر آنها به مراتب بالاتر رفته است و دیگر نمی توانند به سادگی ملت را فریب دهند ( همان گونه که در پرده ی اول نمایش سلاح حکومت را خنثی کردند ) و مردم دیگر برایشان این دروغگوییها عادی شده است و عادت کرده اند که ، هر چه دولت می گوید بر عکس آن را عمل کنند و هر خبری که صدا و سیما می دهد برعکس آن را صحیح بدانند .
د ) - جمعیتی که زمانی هوادار رژیم بود دیگر وجود ندارد و فقط در اوهام و خیال سران جمهوری اسلامی چنین تصور خامی هست . . اکنون فقط مزدوران و جیره خواران رژیم ، مانند سپاه پاسداران ، بسیج و ... حاضرند به نفع نظام به میدان بیایند ( آن هم نه همه ی آنها ) و مردم عادی دیگر حاضر نیستند به نفع این رژیم هیچ حرکتی انجام دهند و حتی شرم دارند از این که در چشم دیگران به عنوان حامی نظام شناخته شوند .

با توجه به این مسائل ، اینک کارگردانان نمایش باید یک بررسی مجدد بر روی سناریو انجام دهند و ببینند واقعاً مجبورند به این ریسک دست بزنند یا خیر ؟
اگر اهداف بزرگتری داشته باشند وتمام این ماجراها برنامه ریزی شده که به آن هدف مهم و بزرگ دست پیدا کنند ، پرده ی سوم نمایش را به هر قیمتی هم که شده اجرا خواهند کرد . اما در صورتی که هدفشان فقط سرکوب مردم و ایجاد فضای امنیتی و رعب و وحشت در کشور باشد تا بتوانند چند صباحی بدون دغدغه و مزاحم حکومت کنند ، پرده ی سوم را مانند شمشیر داموکلس بالای سر مردم نگه می دارند .

درطی سالهای گذشته تجربه نشان داده است که جمهوری اسلامی و ولایت فقیه همیشه تا آخر خط می روندو برنامه ی خود را تا انتها دنبال می کنند و از حرف خود بر نمی گردند ، چون هیچ برنامه ی جایگزینی ندارند . همیشه فقط یک برنامه و یک مسیر بدون بازگشت دارند ( البته تا زمانی که احساس خطر کنند و خود و حکومتشان به خطر بیفتد، که در آن صورت جام زهر را سر می کشند).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر