۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

((داستان انقلاب))

آذرخش برقی زد و تندری سهمناک غرید ،
آغازش توفان ،
بارش شعار ؛
که : (( در لطافت طبعش خلاف نیست )) !
با مهربانی ؛
لبخند ؛
و عدالت ...
که ترازویش به درازنای تاریخ نامیزان ست !
همه یک رنگ شدند ،
یک دل؛
یک زبان ،
بی رنگ و بی ریا .
شاهِ ظل الله ... ؛
شد
... رهبر ِ روح الله ،
وآنگاه گلدان و برگهای سبز و قرمز... !!!
رنگها بازگشتند
دیگربار ...
سبز در گلدانها رویید .
و سرخ به میدانِ نبرد رانده شد.
قادسیه ای دیگر و سعد وقاصی وقیح تر ،
گلوله بارید ،
و از خون قرمز شد شهر خرم و سبز ؛
خونین شهر،
به نبرد شتافتند قرمز و سبز ؛
همه رنگها .
گورِ آمالِ سردارِ قادسیه شد؛
خرمشهر... !
نرم نرمک ابرها کنار رفتند ؛
بی صدا ،
امام واره !!!
حیله گر و دژخو ؛
ضحاک شد در شش و هفت ،
با غرشی ؛
ناگاه تندبادی وزیدن گرفت
توفان دگربار آغازید
بارش دستبند؛
اعدام ؛
قتل گل سرخ
رویش لاله ها ،
(( آری)) سبز گندید ؛
متعفن شد
نقاب پس رفت و سبزها سرخ گشتند .
زمان یک هزاره به عقب بازگشت.

(ک - ترانه)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر