۱۳۸۹ تیر ۲۰, یکشنبه

(( آزادی را فراموش کنیم ! )) - از (ک ترانه)

پدرانمان کشته شدند ،
مادرانمان گرسنگی کشیدند ؛
برادرانمان را شکنجه کردند ؛
و خواهرانمان را زنده به گور .
و اینک من اینجا آویزانم ؛
در برزخی میان زمین و آسمان ،
در بهای آزادی !
قرن ها جوانی ها و آرزوهایمان را دادیم ،
دیگر از ما اسکلتی بیش نمانده ،
از شب به عمق شب سقوط کردیم ،
از عمق شب به انتهای شب .
آزادی را فراموش کنیم !
دیگر از نیرنگ و فریب به نام آزادی ؛
خسته شده ایم !

آزادی را فراموش کنیم !
تا به نام آزادی ؛
فریب مان ندهند ؛

به نام آزادی ؛
به بندمان نکشند ؛

و برای آزادی ؛
به روی یکدیگر تیغ نکشیم ،

دیگر آزادی نمی خواهیم ؛
و از عدالت بیزاریم ،
آزادی اسیرمان کرد ؛
و عدالت نان مان را دزدید،
ما هیچ گاه نمی فهمیم آزادی چیست ؟
و عدالت کدام است ؟
در قفس آزادیم ؛
هر چه می گویند امام واره ها ؛
بگوییم ،

و آن چه شبان مان می دهد ؛
بخوریم .

(ک - ترانه)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر